تازیانه ی تقدیر _ قسمت اول

کوروش کبیر

سلام بچه ها از این که به این وبلاگ سر زدید از شما واقعا ممنونم...

من از شما می خاهم که هر چه اطلاعات تاریخی دارید را اینجا با هم بحث کنید شما نظر دهید و من نظر شما را به عنوان مصاحبه در صفحه نخست قرار می دهم

خوب حالا از هر چی بگذریم  می خوام اونچه را که من می دونم برای شما نقل کنم البته من که میدونم شما ها خودتون یه پا تاریخ نویسین حالا میریم سراغ اصل مطلب.

آیا میدانید کوروش که بود وچه کرد کوروش آدمی بود که شناسنامه ایران را رقم زد ومورد پسند خدایان آن دوره بود...

تازیانه تقدیر: از آن جا میریم که مادر کوروش(ماندانا) به سن بلوغ نزدیک می شد یک شبی اشب ها آستیاگس یا هما ن آژی دهاک(پدربزرگ کوروش) خوابی وحشتناک میبیند که ماندانا یک روزی ازدواج میکند  و صاحب فرزند میشود که فرزند او بر نیمی از آسیا حکمرانی میکند آن شب هم میگذرد که هیچ ،شب دوم می آید همان بدبختی ماندانا نیز هما آن شب آستیاگس خواب میبیند که ازشکم ماندانا شاخ و برگ می آید ودور گردن آستیاگس را میگیرد وهمینطور ادامه میابد که برنیمی از جهان میرسد روز بعد آستیاگس خواب گذار های کشور ماد را می آورد خواب گذار ها میگویند که بچه ی ماندانا هر وقت که به دنیا آمد باید کشته شود ودر غیر این صورت آستیاگس شاه کشور ماد به دست نوه ی خود کشته میشود وبر نیمی از جهان حکمرانی میکند.

سالها ازاین خواب میگذرد تا اینکه  که ماندانا قصد ازدواج میکند وبه جهت همین خواب، آستیاگس فرمود که نباید ماندانا از کشور ماد شوهر انتخاب کند و به همین جهت کمبوجیه که یه مرد اصیل زاده ی پارسی بود ماندانا را زوجه خود انتخاب کرد. در آن زمان کشور پارس قدرتی نداشت و به کشور ماد خراج میداد.

خوب حالا آخر سر ماندانا و کمبوجیه با هم ازدواج میکنند و چند سال بعد ماندانا صاحب پسری میشود که در خوشگلی نذیر نداشت. آستیاگس فرمان داد که فرزند ماندانا را به ماد بیاورند تا این که شاه ماد از نوه اش دیدن کند به همین جهت فرزند ماندانا را به ماد آوردند .

خواب گذارها  به شاه ماد گفتند که اگر می خواهی زنده بمانی باید نوه ات را بکشی آستیاگس این حرف را مورد قبول واقع کرد و نوه اش را به دست هارپاگ که بعداز آستیاگس نفر اول کشور محسوب میشد واگذار کرد(مشاور اعظم) و به او دستور داد که فرزند ماندانا را در کوه و جنگل قرار بده تا حیوانات وحشی او را بخورند و برای مدرک سر او را قطع می کنی برای من می آوری .
تا اینکه 14 سال دیگر ماندانا و کمبوجیه برای قولی که مردوک(کاهن معبد آناهیتا) به آنان داده بود که هنوز فرزندتان زنده است مخفیانه به سمت ماد حرکت کردند و ...

 

 

دوستان عزیز با تشکر از شما که این قسمت را خواندید  تا شب های دیگر خداحافظ حتما این نوشته ها را دنبال کنید این ثمره ی چند سال خواندن کتاب های مختلف است... نظر دهید ودر مورد این بحث ها گفتگو کنید.



نظرات شما عزیزان:

ALI
ساعت23:12---6 شهريور 1390
سلام دوست عزیز . وبلاگ قشنگی داری اگه میشه به وبلاگ من هم سر بزن لطفا نظر هم بده WWW.SWAN.LOXBLOG.COM
تشکر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:15 توسط A.A| |